گوشه گوشهی همدان، پره از نشونهست از این که این شهر واقعا پایتخت تاریخ و تمدنه، توی دلم به خودم میگفتم : «عمو نوروز، با وجود این همه شگفتیهای معماری، تاریخی و هنری که اینجا میبینی، سفر به همدان بهترین انتخابی بود که داشتی و چه سفرنامهی مهیجی برات به یادگار میذاره این سفر!». به دل شهر زدم، برای دیدن یک برج آجری کهن، برج قربان؛ یک بنای آجری دوازده ضلعی که تاریخچهی کامل و کتیبهای هم نداشته که بشه دقیق گفت برای کدوم دورهی تاریخی ایرانه، اما یکی از بزرگان شهر، که در قرن پنجم هجری از دنیا رفته و چند نفر از بزرگان سلجوقی هم توی این برج دفن شدند. باید به چند جای دیگه هم سر میزدم پس وقت رو تلف نکردم و سریع راهی غار علیصدر شدم.
بله همدان علاوه بر جاذبههای تاریخی فراوونی که داره، جاذبههای طبیعی بینظیری هم داره، مثلا همین غار علیصدر بزرگترین غار آبی ایران و یکی از طولانیترین مسیرهای قایقرانی در بین غارهای آبی دنیا!
با خودم یک لباس گرم برداشته بودم که در ورود به غار تنم کردم، چون شنیده بودم هوای داخل غار خنکتر از بیرونه، بعد از خرید بلیت و وارد شدن به غار، یک جلیقه نجات تنم کردم و توی قایق نشستم، منظرههایی که میدیدم انقدر زیبا بودند که انگار وسط یک دنیای رویایی قدم گذاشتم، سکون و سکوت عجیبی که در فضای غار جاری بود من رو مسخ کرده بود.
آب شفافی در کف غار جریان داشت، و اشکال متفاوت و متنوعی که روبرومون بود، لحظهای به ذهن و دل من برای تحسین کردنشون فرصت نمیدادند. گاهی اونقدر غرق شگفتیهای این اشکال میشدم که حواسم از صحبتهای راهنمای غار پرت میشد اما خوب یادم هست که شنیدم برای تشکیل سانت به سانت این چکیده و چکندههایی که روی سطح غار قرار دارند و یا از سقفش به طرف پایین کشیده شدند میلیونها سال زمان طی شده!
تقریبا دو ساعتی رو توی غار گذروندم. بخشی از مسیر هم به صورت پیادهروی بود، به خودم گفتم: «عمو نوروز، دیگه از این فرصتها گیرت نمییاد، کمر همت رو ببند و حسابی از این همه شگفتی لذت ببر». بعد از اینکه از آغوش اون همه زیبایی و اون غار بینظیر بیرون اومدم، توی رستوران نزدیک غار ناهار غذای سنتی و لذیذ همدان، کوفته همدانی رو خوردم و بعد از کمی استراحت به سمت مقصد بعدیم حرکت کردم، به پایتخت سفال ایران…
لالجین علاوه بر اینکه مرکز سفال و سرامیک خاورمیانهست، حالا شهر جهانی سفاله. شهری که هر گوشهاش یکی از هنرمندان سفالگر داره تلاش میکنه تا دنیارو زیباتر کنه. نمیشد که از اینجا دست خالی رفت، پس چند ظرف و وسیله سفالی خریدم تا یادگاریِ موندگاری از این شهر برده باشم. سوغات دیگهای هم از همدان گرفتم، مثل انگشتپیچ که یک خوراکی شیرین و خوشمزهست و نان کماج. علاوه بر این خوردنیها، چند اثر منبتکاری هم خریدم، تا یادم بمونه که همدان یکی از قطبهای صنایع چوب در ایرانمونه.
خلاصه که من از همدان برگشتم، با خاطرات خوب از تمام زیباییهایی که دیدم. خاطره سفر به همدان شیرین تر از عسل و رنگینتر از لعاب سفالهای زیبای لالجینش بود. شگفتیهای زیادی در سفر به همدان منتظرتونه، از دستش ندید!
گالری تصاویر همدان